احسان عشق مامان و بابااحسان عشق مامان و بابا، تا این لحظه: 16 سال و 3 ماه و 11 روز سن داره

برای احسانم می نویسم..

خدارا شکر..

تا عشق آمد دردم آسان شد،خدا را شکر! مادر شدم اوپاره جان شد،خدا را شکر شوق شنیدن ریخت حتی گریه اش در من لبخند زد جانم غزلخوان شد،خدا را شکر من باغبان تازه کاری بودم اما او یک غنچه زیبا و خندان شد،خدا را شکر او آمد و باران رحمت با خودش آورد گلخانه ما هم گلستان شد،خدا را شکر سنگ صبورم،نور چشمم،میوه قلبم شب را ورق زد،ماه تابان شد،خدا را شکر مادر شدن یک امتحان سخت وشیرین است دلواپسی هایم دو چندان شدء،خدا را شکر !!! ...
28 شهريور 1390

آرزوهای در حال تغییر..

وقتی کودک بودم آرزو می کردم کاش خیلی زود بزرگ می شدم.. بزرگ تر که شدم آرزو می کردم کاش مستقل بودم.. مستقل که شدم آرزو می کردم کاش از وجودم فرزندی داشتم.. وقتی تو وارد زندگیم شدی آرزو کردم بزرگ شوی تا آرزو هایم را در تو تحقق بخشم.. اما روزهای متوالیست آرزویم اینست که بتوانم تا ابد عاشقانه دوستت داشته باشم .. دوستت داشته باشم.. و فقط دوستت داشته باشم.. تنها آرزوی دیرینه ام از امروز تا ابد.. عاشقانه دوستت دارم.. ...
28 شهريور 1390

دلتنگت هستم همیشه و همیشه و همیشه..

دلتنگت هستم همیشه ها .. زمانی که نیستی و گاهی حتی وقتی هستی.. این چه رسمی ست که مادرم دل نگران منبود و من غافل.. و هر روزها به من می گفت روزی حسم را خواهی فهمید.. زمان می گذشت و من حتی مفهوم سخنش را هم نمی فهمیدم چه برسد به درک حس مادر بودن.. ولی درک مادر بودن چیزی نیست که هر کس بتواند حسش کند.. دلتنگت هستم همیشه ها .. حتی وقتی هستی.. حالا فهمیده ام مادرم چه می گفت.. ...
28 شهريور 1390

هیچ چیز تو این دنیا..

هیچ چیز تو دنیا بهتر از این نیست که خسته باشی و پسرت دستتو ببوسه و بگه مامان دوست دارم هیچ چیز تو دنیا بهتر از این نیست که دلت گرقته باشه و پسرت دستشو بذاره رو صورتتو بگه مامان بخند بخند.. هیچ چیز تو دنیا جذاب تر از این نیست که یکی تو دنیا باشه که اگه دوست داره فقط و فقط به خاطر خودته هیچ چیز تو این دنیا مهربونتر از نگاه پر مهر تو نیست.. خدایا ازت ممنون به خاطر همه چیز حتی چیزهایی که می خواستم و ندادی و چیزهایی که نمی خواستمو خیییییییییییلی زود بهم دادی ازت ممنونم. ...
28 شهريور 1390

داستانی برای پسرم..

پند آموز.. حتما به ادامه ی مطلب بروید.. من همسن و سال پسر تو هستم ، تو همسن و سال پدر من هستی. پسر تو درس می خواند و کار نمی کند، من کار می کنم و درس نمی خوانم. پدر من نه کار دارد ، نه خانه، تو هم کاری داری هم خانه ، هم کارخانه ؛ من در کارخانه ی تو کار می کنم. و در اینجا همه چیز عادلانه تقسیم شده است: سود آن برای تو ، دود آن برای من. من کار می کنم ، تو احتکار می کنی. من بار می کنم ،تو انبار می کنی. من رنج می برم، تو گنج میبری. من در کارخانه ی تو کار میکنم. و در اینجا هیچ فرقی بین من و تو نیست: وقتی که من کار می کنم، تو خسته می شوی، وقتی که من خسته می شوم ، تو برای استراحت به شمال می...
9 شهريور 1390

هنر عکاسی احسان

شاید باورتون نشه ولی اینهارو احسان بدون اینکه من بفهمم از حیاط خونه ی مامانم انداخته.. پسرهنرمندم من بهت افتخار می کنم و دوستتتتتتتتتتتتتتتتت دارم.. ...
2 شهريور 1390