ادامه تولد..
روز 5 شنبه با پدر پادشاه تصمیم گرفتیم ببریمت بیرون یه جشن 3 نفره برات بگیریم..
از خونه زدیم بیرون کلی تو ترافیک خیابونا موندیم بالاخره بردیمت رستوران سنتی چهل ستون اونجا چون وسطش حوض داره تو خیلی دوست داری چون می تونی حسابی آتیش بسوزونی..
خلاصه اولین سفارشتون هم که همیشه سالاد هستشو براتون گرفتیم آخر سر هم که می خواستیم بیایم امر فرمودین چای میل دارید..
ما هم گارسون رو صداکردیم و ازش خواستیم برای قبله عالم چای بیارن..
تو هم که کم طاقت هنوز چایی رو نریخته یه هورت کشیدیو وایییییییییییییییییییی..
دهنت سوخت بعدش شروع کردی به دعوا کردن من آخه من نمی دونم این وسط من چیکاره بودم خودم هم نفهمیدم..
خلاصه این تولد هنوز ادامه داره..
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی