روز شمار مهد
روز سوم : احسانی با یک عروسک رفته به مهد کودک
ساعت ٧:٣٠ بیدارشدی بعد از یک صبحانه مختصر با مامانی و بابایی رفتیم مهد..
یه کوچولو گریه کردی چون دوست نداشتی مامان از پیشت بره اما زود آروم شدی منم برگشتم خونه
راستی امروز همه وسایلهایی که مربیت گفته بود رو هم حاضر کردم دادم به مربیت (خاله هنگامه)
دوست دارم یه عالمه هرچی بگم بازم کمه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی