استخر
احسان گل پسرم
دیروز صبح در حالی از خواب بیدار شدی که خاله پریسا جون و زینب و امیر علی تازه رسیده بودن خونمون
تا عصری با هم بودید و کلی بازی کردی.
ظهر یه بشقاب ماکارانی حسابی خوردی و بعدش خوابیدی
قسمت مهمش عصری بود که بابایی محسن مهربون اومدو با امیر علی و باباش رفتین استخر..
تو این ماه فکر کنم این چهارمین باری بود که می رفتی استخر
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی