احسان عشق مامان و بابااحسان عشق مامان و بابا، تا این لحظه: 16 سال و 3 ماه و 22 روز سن داره

برای احسانم می نویسم..

نامه ی پدری به پسرش

1390/1/30 7:40
نویسنده : مامان راحله
540 بازدید
اشتراک گذاری

نامه ی پدری به پسرش

دست نوشته | نامه ی پدری به پسرش پسر عزیزم! روزی که تو مرا در دوران پیری ببینی، سعی کن صبور باشی و مرا درک کنی

اگر من در هنگام خوردن غذا خود را کثیف می کنم، اگر نمی توانم خودم لباسهایم را بپوشم، صبور باش.

زمانی را بخاطر بیاور که من ساعتها از عمر خود را صرف آموزش همین موارد به تو کردم.

اگر در هنگام صحبت با تو، مطلبی را هزار بار تکرار می کنم، حرفم را قطع نکن و به من گوش بده.

هنگامی که تو خردسال بودی، من یک داستان را هزار بار برای تو می خواندم تا تو به خواب بری.

هنگامی که ضعف مرا در استفاده از تکنولوزی جدید می بینی، به من فرصت فراگیری آن را بده و با لبخند تمسخرآمیز به من نگاه نکن...

من به تو چیزهای زیادی آموختم...

چگونه بخوری،

چگونه لباس بپوشی...

و چگونه با زندگی مواجه شوی

هنگامی که در زمان صحبت، موضوع بحث را از یاد می برم، به من فرصت کافی بده که به یاد بیاورم در چه مورد بحث می کردیم و اگر نتوانستم به یادم بیاور، عصبانی نشو.

مطمئن باش که آنچه برای من مهم است با تو بودن و با تو سخن گفتن است نه موضوع بحث!

اگر مایل به غذا خوردن نبودم، مرا مجبور نکن.

به خوبی میدانم که چه وقت باید غذا بخورم.

هنگامی که پاهای خسته ام به من اجازه راه رفتن نمی دهند دستانت را به من بده... همانگونه که در کودکی اولین گامهایت را به کمک من برداشتی.

و اگر روزی به تو گفتم که نمی خواهم بیش از این زنده باشم و دوست دارم بمیرم... عصبانی نشو.

روزی خواهی فهمید که من چه می گویم.

تو نباید از اینکه مرا در کنار خود می بینی احساس غم، خشم و ناراحتی کنی، تو باید در کنار من باشی و مرا درک کنی و مرا یاری دهی، همانگونه که من تو را یاری کردم که زندگیت را آغاز کنی.

مرا یاری کن در راه رفتن، با مهربانی و مدارا. کمکم کن که راه را به پایان ببرم. من نیز با لبخند و عشقی که همواره به تو داشته ام جبران خواهم کرد.

دوستت دارم پسرکم!

آدرس:http://www.1doost.com/Post-2020.htm

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)