احسان عشق مامان و بابااحسان عشق مامان و بابا، تا این لحظه: 16 سال و 4 ماه و 4 روز سن داره

برای احسانم می نویسم..

فنچک و فنچول

خاله فروغ جون زحمت کشبده و برات ٢ تا فنچ خریده اسم یکیشون فنچول اسم یکیشون فنچکه صبح که از خواب بیدار میشی بعد از سلام می ری سراغ جوجو هات .. آخه تو خودت جوجوی مامانو بابایی جو جه میخوای چی کار؟؟؟ ...
7 ارديبهشت 1390

چرا دانشمند کوچک؟؟؟

همه می پرسن چرا دانشمند کوچک؟؟ چون احسان عشق مامان. بابا... ٣٥ روزگی غلت میزد.. ٦ماه و ٢ هفتگی می نشست وکلماتی را ادا می کرد.. ٩ماه و ١٠ روزگی راه میرفت.. ١سال و ٥ ماهگی حرف میزد.. ٢سالگی بیش از ١٥ شعر رو از حفظ می خوند.. ودر حال حاضر اسم ١٠ حیوان رو ، ٩ رنگ رو،٦ میوه رو به انگلیسی بلده. ...
7 ارديبهشت 1390

دندانپزشکی

سلام احسان مامان خدارو شکر روز به روز حالت داره بهتر می شه مامن راحله و بابا محسن خوشحال هستن چون عشق مامانو بابا حالش خوب شده.. اندازه همه ستاره های آسمونا دوست دارم ...
7 ارديبهشت 1390

همه دنیای مامانو بابا

سلام عزیز دلم گل نازم دیروز بردمت دکتر خدارو شکر دکترت گفت که جیز خاصی نیست امروز حالت بهتر امیدوارم هر روزت بهتر از دیروزت باشه مامان و بابا خیلی دوستت دارن.. الکی که نیست که می گم عشق مامانو بابایی.. ...
5 ارديبهشت 1390

نامه ی پدری به پسرش

نامه ی پدری به پسرش پسر عزیزم! روزی که تو مرا در دوران پیری ببینی، سعی کن صبور باشی و مرا درک کنی اگر من در هنگام خوردن غذا خود را کثیف می کنم، اگر نمی توانم خودم لباسهایم را بپوشم، صبور باش. زمانی را بخاطر بیاور که من ساعتها از عمر خود را صرف آموزش همین موارد به تو کردم. اگر در هنگام صحبت با تو، مطلبی را هزار بار تکرار می کنم، حرفم را قطع نکن و به من گوش بده. هنگامی که تو خردسال بودی، من یک داستان را هزار بار برای تو می خواندم تا تو به خواب بری. هنگامی که ضعف مرا در استفاده از تکنولوزی جدید می بینی، به من فرصت فراگیری آن را بده و با لبخند تمسخرآمیز به من نگاه نکن... من به تو چیزهای زیادی آموختم... چگونه...
30 فروردين 1390