یادش بخیر..
یادش بخیر بچه که بودیم برای روز مادر دوتایی شیرینی توت درست کردیم یواشکی..
یادش بخیر تو همون اتاق یواشکی تو از خودت چیزهای عجیب اختراع می کردی و برای تستش روی بابا رو کمک من حساب می کردی..
یادش بخیر تولدت برات یه بسته شکلاتی که دوست داشتمو خریدم اون موقع فقط 6 سالم بود..
یادش بخیر او بلال کوچولوه رو که قولشو بهم دادیو پولشم گرفتی و تا من برم و برگردم فروختیش..
یادش بخیر آرزوم بود یه بار سوار دوچرخه کوهستانیت بشم و تو آرزو به دلم نذاشتی..
یادش بخیر یه روز که تو راه مدرسه دوتا پسر اذیتم کرده بودن منو سوار موتورت کردیو چند بار اون مسیرو رفتی و برگشتی تا حالشونو بگیری..
یادش بخیر بیشتر وقتا باهم دعوا می کردیم ولی من خیییییلی دوستت داشتمو وقتی رفتی سربازی خیییلی تنها شدم..
یادش بخیر یه روز کامل منو بردی یه پارک بزرگ تا آلبوم عکاسیه مدرسم تکمیل شه و خودت شدی سوژه عکسام..
یادش بخیر کلی التماس می کردی لباساتو اتو کنم منم با کلی منت پول می گرفتمو لباسای سربازیتو اتو می کردی..
یادش بخیر یه روز رفتیم منیریه یه کلاه طوسی باهم برات خریدیم..
یادش بخیر پاتوق جمعه هامون گل یخ بود سه تا معجون سفارش می دادی دوتا خودت یکی من آخرش سه تاشم خودت می خوردی..
یادش بخیر اون روزی که منو بردی پارک لاله و..
یادش بخیر همه اون روزهای خوبی که باهات داشتمو هر وقت یادش میوفتم یه لبخند ناخودآگاه میشینه رو لبام..
مهدی جونم تولدت مبارک