احسان عشق مامان و بابااحسان عشق مامان و بابا، تا این لحظه: 16 سال و 3 ماه و 2 روز سن داره

برای احسانم می نویسم..

احسان و گنجشک

امروز احسانی یه گنجشک توی حیاط پیدا کرده البته به کمک مامانی شهنازش از صبح تا به حال مشغول آب و دون ریختن واسه ی گنجشکشه
25 خرداد 1390

خونه خاله کدوم وره

امروز احسانی با منو خاله فروغ و مامانی شهناز رفتیم خونه ی خاله پریسا.. حالا گلم بگه خونه ی خاله مدوم وره ؟ از این وره یا از اون وره؟؟؟ عصری رفتیم اسب سواری و شب هم که تولد دایی مهدی بود.. تو هم که عاشق تولدی..
24 خرداد 1390

استخر

احسان گل پسرم دیروز صبح در حالی از خواب بیدار شدی که خاله پریسا جون و زینب و امیر علی تازه رسیده بودن خونمون تا عصری با هم بودید و کلی بازی کردی. ظهر یه بشقاب ماکارانی حسابی خوردی و بعدش خوابیدی قسمت مهمش عصری بود که بابایی محسن مهربون اومدو با امیر علی و باباش رفتین استخر.. تو این ماه فکر کنم این چهارمین باری بود که می رفتی استخر ...
23 خرداد 1390

استخر

امروز احسان ناز نازی با بابایی مرتضی جونش رفته به استخر.. خوششششششششششششششششششششش به حالت فرشته کوچولوی من ...
17 خرداد 1390