احسان کوچولو
مسافرت با احسان..
من و باباو احسان کوچولو سه تایی رفته بودیم مسافرت جای همه ی دوستامون خالی..
نویسنده :
مامان راحله
9:47
پارک
امروز با قندو نبات رفته بودیم پارک خیییییییییییییییییییییلی خوش گذشت تازه چرختم برده بودم حسابی بازی کردی ...
نویسنده :
مامان راحله
19:44
مهربانی
مهربانم، ای خوب یاد قلبت باشد یک نفر هست که اینجا بین آدمهایی که همه سرد و غریبند با تو تک و تنها، به تو می اندیشد و کمی دلش از دوری تو دلگیر است مهربانم ای خوب یاد قلبت باشد، یک نفر هست که چشمش به رهت دوخته ، بر درمانده و شب و روز دعایش این است زیر این سقف بلند، هر کجا هستی، به سلامت باشی و دلت همواره، محو شادی و تبسم باشد مهربانم ای خوب یاد قلبت باشد، یک نفر هست که دنیایش را همه هستی و رویایش را به شکوفایی احساس تو پیوند زده و دلش می خواهد لحظه ها را با تو به خدا بسپارد مهربانم ای خوب یک نفر هست که با تو تک و تنها با تو پر اندیشه و شعر است و شعور پراحساس و خیال است و س...
نویسنده :
مامان راحله
1:10
ای کوچولوی ناز نازی
فنچک و فنچول
خاله فروغ جون زحمت کشبده و برات ٢ تا فنچ خریده اسم یکیشون فنچول اسم یکیشون فنچکه صبح که از خواب بیدار میشی بعد از سلام می ری سراغ جوجو هات .. آخه تو خودت جوجوی مامانو بابایی جو جه میخوای چی کار؟؟؟ ...
نویسنده :
مامان راحله
17:14
چرا دانشمند کوچک؟؟؟
همه می پرسن چرا دانشمند کوچک؟؟ چون احسان عشق مامان. بابا... ٣٥ روزگی غلت میزد.. ٦ماه و ٢ هفتگی می نشست وکلماتی را ادا می کرد.. ٩ماه و ١٠ روزگی راه میرفت.. ١سال و ٥ ماهگی حرف میزد.. ٢سالگی بیش از ١٥ شعر رو از حفظ می خوند.. ودر حال حاضر اسم ١٠ حیوان رو ، ٩ رنگ رو،٦ میوه رو به انگلیسی بلده. ...
نویسنده :
مامان راحله
12:46
می دونی کجا دنیا اومدی؟
احسان عشق مامانو بابا روز شنبه ٢٩ دی ماه ١٣٨٦ ساعت ٢٢:٥ در بیمارستان خاتم الانبیا دیده به جهان گشودو... زندگی مامانو بابا ستاره بارون شد.
نویسنده :
مامان راحله
12:21